” shia curse on aisha “
مولایمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند :
” بعد از نماز هر نمازم چهار زن و چهار مرد را لعنت میکنم : عایشه ، حفصه ، هند و ام الحکم ، ابوبکر ، عمر ، عثمان و معاویه “
در ماه میهمانی خدا بعد از پانزده روز شادیم و مسرور چون خانه آقا امیرالمومنین (ع) و بانو حضرت زهرا (س) میزبان عرشیان و افلاکیانی هستند که به پابوسی نوگل شکفته بوستان رحمت می آیند ! آری حسن او که علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا در انتخاب اسم او از رسول الله پیشی نگرفتند و رسول خدا نیز از باریتعالی ! و آنگاه بود که جبرئیل به دست بوس خانه وحی آمد و فرمود : خداوند تبریک عرضه داشته و فرموده که نام این فرزند را ” حــســن ” بگذارید ! و تاریخ نقل میکند که تا هفت روز به یمن قدوم حضرت مهربانی ، امام حسن مجتبی (ع) خاندان نبوت به اطعام در مدینه مشغول شدند !
اما خبر آمد خبری در راه است ! و ما سرخوشیم چون از آن آگاهیم ! هفده رمضان حکایت از مرگ ملعونه ای می دهد که در حق اهل بیت (علیهم السلام) بسیار جفا کرد و ظلم و ستم بسیاری در حق آنان روا داشت ! ناقل سخنم ، برگه های تاریخ است و قلم مورخین شیعه و سنی . بعد از رحلت بانو خدیجه کبری (س) و ماجرای ازدواج پیامبر با عایشه که آن هم به خاطر مصلحت اسلام بود ، کینه دشمنان پیامبر و خاندان بزرگوارش دو چندان بود . عایشه خود نقل میکند آنقدر نسبت به خدیجه احساس حسودی کردم که به پیامبر گفتم : چقدر از خدیجه می گوئی ؟! بهتر از خدیجه هم اکنون در کنار شماست !!! ( اشاره به خود میکند که گویند جوان و زیبا رو بوده است ) بعد از این سخنان پیامبر با شدت غضب و با لحنی تند که موهای سر مبارکشن تکان خورد ، فرمودند : راجع به خدیجه اینطور نگو ! که هیچ فردی به اندازه او در نزد من عزیز و مورد احترام نیست ! این حسادت ها که کم هم نیستند در تاریخ به همین جا خلاصه نمیشود ! وقتی خبر شهادت آقا امیرالمومنین به گوش او رسید ، آنقدر خوشحال شد که بیتی در مدح ابن ملجم سرود و سجده شکر به جا آورد و نقل شده است که از این شادی غلامی داشت ! نام غــــــــــلام خود را ” عبدالرحمن ” گذاشت . تا هر موقع او را صدا میزند ، بیاد ” عبدالرحمن ملجم مرادی ” قاتل حضرت امیر بیفتد ! اما حضرت باقر ، امام پنجم (ع) فرمودند : ” اگر قیام کند ، قیام کننده ما هر آینه حمـــِراء ( عایشه ) را به سوی آن حضرت می آورند تا او را حد زده و انتقام دخت پیامبر ، حضرت زهـــرا (س) را از آن بگیرند . ” آری ! ما شادیم و مسرور در این شبها چون خنده بر لبان بانو حضرت زهرا (س) جای خوش کرده است و به شادیقلب آقا امیرالمومنین (ع) می بالیم و افتخار میکنیم و به وجود نازنین مولای عصر خود سلامی عرضه میداریم و می گوئیم : ” اسعد الله ایامک یا صاحب الزمان ” و دستان خود را بلند کرده و از سویدای قلب و جانمان فریاد برمی آوریم که : ” اللهم عجل لولیک الفرج “
به امید صبح ظهور و به امید خاکساری حضرتش در روز وصال ؛
خاکسار کوی عشقت ؛ علیرضا پورمشیر
سلام
اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر
ايا براي حديث بالا سندي محكم و مطمئن داريد؟
؟؟؟؟
لطفا براي اين بنده حقير ميل بفرماييد
• عایشه ازقتل امیرالمومنین علی علیه السلام خوشحال شد وسجده ی شکربه جاآورد.1
• از مسروق روایت شده که گفت: بر عایشه وارد شدم و نزد او نشستم و او برای ام سخن می گفت. سپس غلام سیاه اش را که به او عبدالرحمن می گفتند، صدا زد. غلام آمد و ایستاد. عایشه به من گفت: می دانی چرا اسم این را عبدالرحمن گذارده ام؟ گفتم: خیر. گفت: به خاطر علاقه ای که به عبدالرحمن بن مجلم ( قاتل امیرالمومنین علی علیه السلام ) دارم.2
1)مقاتل الطالبیین، صفحه43
2) الجمل، شیخ مفید قدس سره، صفحه
روزی که عایشه با حسادت نسبت به خدیجه بی احترامی کرد، پیامبر به شدت برآشفت و به صراحت فرمود: نه به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده است، ایمان آورد وقتی مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، در اموال خود با من مواسات کرد وقتی مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر محروم فرمود.
از عائشه نقل شده است كه رسول خدا زياد از خديجه ياد ميكرد، من گفتم: چه قد زياد از خديجه ياد ميكني؛ خداوند به جاي خديجه كه پيرزن بيدندان بود و در زمانهاي گذشته هلاك شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگين شد ؛ به طوري كه تا كنون او را هرگز اين چنين خشمگين نديده بودم و فرمود: خداوند از او چيزي نصيب من كرده است كه از هيچ يك از شما نكرده است . من گفتم: اي پيامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا كه ديگر درباره خديجه از من سخني نخواهي شنيد كه تو را ناراحت كند.
ر.ک المعجم الكبير طبرانی ج 23 ص11، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء – الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
و هیثمی نیز در کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج9 ص224 این روایت را نقل میکند ومیگوید طبرانی ان را نقل کرده وسندهای آن صحیح است.
از عائشه نقل شده است كه روزي هاله دختر خويلد خواهر خديجه اجازه ورود بر رسول خدا (ص) را خواستار شد، رسول خدا به ياد اجازه گرفتن خديجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدايا هاله دختر خويلد». عائشه ميگويد: من حسادتم برانگيخته شد و گفتم: چرا اين قدر اين پيرزن از پيرزنهاي قريش را كه از شدت پيري (دندانهايش ريخته و) لثههايش نمايان شده بود، ياد ميكني؟ او خيلي وقت پيش هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.
ر.ک صحيح مسلم ج4 ص 1889 ح2437 کتاب فضائل الصحابه باب فضایل ام المومنین خدیجه
امیدوارم که استاد رضا راضی شده باشن
که البته نظر حقیر اینکه عایشه اونقدر بی ذات و بی شرف بوده که نیازی نباشه برای باور کردن نقل ها حتما ذکر منبع کنن.
بر غاصبین فدک لعنت
به امید آدینه ی ظهور
یا حق یا علی
با عرض سلام و تبریک روز هفده رمضان المبارک سالروز بدرک رفتن عایشه ملعونه و اما بعد از دوست عزیز که خود را کنیز خدا معرفی کردند ، کمال تشکر و امتنان را دارم . البته منابعی که ذکر کرده اند در عین صحت و متقن میباشد . متشکرم از لطف دوست عزیزم . باز هم اگر دوستان در مورد سندیت مطالب سوالاتی داشتند ، بر و بچه های گروه فرهنگی هنری روضه و بنده حقیر در خدمتتون هستیم . التماس دعا
یا علی مدد.
شور و غوغای منه
شاد سراپای منه
همگی کف بزنید
شادی مولای منه….
دمت گرم رفیق… خیلی عالی بود….
رحمت به شیر پاک مادرانتان.
خداوند متعال با حضرت صادق علیه السلام محشورتان کند.
بسیار از حدیثی که اول نوشته نقل شده لذت بردم.
واقعا وبلاگ عالی ای دارید.
از صمیم قلب آرزو دارم عاقبت به خیر شوید.