پير مرد روي تخت بيمارستان دراز كشيده بود.

چهره سفيد و نوراني داشت . معلوم بود از اونايي كه محبت اهل بيت عليهم السلام حسابي به دلش نشسته بود .

موبايل همراهش به صدا در اومد .

با اون لهجه اصفهانيش شروع كرد به صحبت:

الو

سلام عباس

كي رسيدي ؟

ببينم نمازتو خوندي ؟

نه!

اول برو وضو بگير نمازتو بخون…

بعدشم به نيابت از امام زمون مي ري زيارت آقا علي بن موسي الرضاعليه السلام

هر چي مي خواي ازش بگير؛

ببين عباس ، نكنه رفتي كنار دريا به يه قطره اكتفا كني

علي بن موسي يه اقيانوس

هر چي مي خواي ازش بگير.

.

.

.

جدن كه چه معرفتي

حتم دارم پسرش گفته به نيابت از شما رفتم زيارت.

برام جالب بود

با چه شور و حالي پشت تلفن پسرش رو نصيحت مي كرد .

با چه محبتي عليه السلام امام رو ادا مي كرد..

بعد اين گفتگو يه علامت سوال بزرگ اومد تو ذهنم

نمي دونم شما هم شنيدين و ديدين يا نه ؟

يه عده كه ميرن پابوسه آقا ميشنن يه گوشه و زل مي زنن به گنبد طلا

جرأتاينكه پاي ضريح برن رو ندارن ؛ تو رواقا مي رن حيران دور مي زنن ،

پيش اقيانوس رفتن ولي حتي يه قطره هم بر نمي دارن ، يعني اونا اقيانوس رو نشناختن ؟يا نه چيزي فراتر از اقيانوس ديدن ؟

به راستي اقتضاي ادب كدومه ؟

پيش صاحب كرامت رفتن و لب فرو بستن . يعني بي ادبي به كريم نيست .

كريمي كه نشته ازش بخواي دريا دريا برات نعمت بريزه ؛ يعني صاحب كرم كار ديگه اي جز اين داره ؟

و يا نه بي ادبي اينه كه ازشون چيزي بخواي

بگي آقاي مهربون ، صاحب كرم ، هر چي مي خواي خودت بده!

هر چي خودت صلاح بدوني هونو مي خوام

به راستي به نظر شما آدم پيش امام مي ره بايد چه جوري باشه ؟

بره تو آغوشه امام و يا …

پ.ن

الهي ما رو هم پير غلام سيد الشهدا بكن و بعد بميران

الهي معرفت امام شناسي به ما عطا كن

الهي …