زهي عيد همايون سعيدي/كه چون او بجهان نامده عيدي
خهي روز نشاط آور فيروز/كه ناديده چو آن چشم جهان روز
طفيلند بدين روز نكو فال/همه روز و شب و هفته مه و سال
همش وقت شريف اشرف اوقات/همش ساعت سعد اسعد ساعات
ازل منبسط از صبح صبيحش /ابد منعكس از شام مليحش
چه عيدي كه بر اعياد مقدم / فرح بخش همه عالم و آدم
ورودش در دولت بگشايد/ ظهورش غم دلها بزدايد
نسيمش چو دم زنده دلانست / به رقص آور ذرات جهانست
چه عيدي كه مهين رايت اجلال / چه روزي كه بهين آيت اقبال
چه عيدي كه چو آن كس نشنيده است/ چه روزي كه چو آن ديده نديده است
زبس آمده ميمون  و مبارك  /  بود تهنيتش ذكر ملايك
بدين عيد نه شبه و نه نظير است / نداني اگرش ، عيد غدير است
در اين روز نكو سيد ابرار / رسول مدني احمد مختار
خديو دو جهان صادر اول / بر افراد رسل افضل و اكمل
نگارنده ابلاغيه دين / نماينده حق واضع آئين
برازنده وزيبنده شاهي/ بزرگ آينه وجه الهي
نبي قرشي حامل قرآن/ محمد * سر و سرخيل رسولان
پس ازطواف حرم عزم وطن داشت / زمين فخر از آن شاه زمن داشت
كه شد روح الامين نازل و آورد/ سلامش زخداوند و بيان كرد
كه فرموده حق اي كان شرافت / بكن نصب علي را به خلافت
به مردم زمن احكام كماهي / رساندي چه اوامر چه نواهي
ولي آن همه از ظاهر شرع است/ به اصل غرض آنها همه فرع است
به پرده است رخ شاهد منظور/از آن روي نكو پرده نما دور
عبث نيست زمن خلقت اركان / بر انگيختن صورت انسان
چو او در خور الطاف چنين است/ زانسان غرض من همه اين است
كه خود در نظرش پرده گشايم /بلا پرده به او رخ بنمايم
كنون من همه را در نظر استم  / سراپا زعلي جلوه گر استم
بگو خلق علي را بشناسند/ ز نشناختن آن بهراسند
علي را بده امروز وصايت / كز اين بعد بود دور ولايت
ور اين امر بجا ناوري اي شاه / از اين سِر نكني امتت آگاه
نباشد به جز از رنج و ملامت  / تو را بهره ز تبليغ رسالت
همان دم پي اين امر موكد /  فرود آمدي از ناقه محمد
به ياران همه فرمود به يك بار/ گشائيد در اين طرفه مكان بار
پس آندم زقطب منبري آراست / كه از رفعت آن قدر فلك كاست
چه منبر كه يكي پايه از آن عرش  /  به پيرامن آن بال ملك فرش
بر آمد شه دين بر سر منبر / چو بر چرخ برين مهر منور
خلايق همه در حيرت از آن شاه / كه اينك چه سرايد نبي الله
پس از حمد خداوند جهاندار/ چنين ريخت از لعل گهربار
كه فرمان بودم از بر داور/ خلافت دهم امروز به حيدر
مر اين دين كه برنج ز حد افزون / بدين پايه رسانيده ام اكنون
بحق ز امر حقش باز گذارم / بدست علي آن را بسپارم
پس آن بيخود يكسر زخدامست /  بر آورد علي را بسر دست
بفرمود به امت كه بدانيد/ هم اين قصه در اطراف بخوانيد
هر آنكه به من هست تولا / مر اوراست علي سيد و مولا**
بجايش مگزينيد دگر كس / كه او هادي بالحق بود و بس
پس از من به شما هادي و رهبر / كس نيست بجز حيدر صفدر
علي صاحب آن شأن عظيم است / كه خود قاسم جنات و نعيم است
ز دامان علي دست مداريد / جز اندر پي او ره مسپاريد
بلي جز به وي اميد نبايد / كه از غير علي كار نيايد
علي حجت يكتايي ذاتست  علي مظهر اسماء صفاتست
عزيز است و حكيم است و قدير است  / عليم است و سميع است و بصير است
از او كارگه كن فيكون راست/ از او اين فلك بوقلمون راست
از مهر و مه و ثابت و سيار / پي نظم جهان گشته پديدار
علي مرشد جبريل امين شد/ كه از فرط شرف سدره نشين شد
هم او كرده مخمر گل آدم  /هم او بوده به وي مونس و همدم
از او نوح نجي رسته ز طوفان  /از او كامروا گشته سليمان
از او يافت ضيا ديده يعقوب  /از او يافت شفا علت ابوب
از او بهر خليل آتش سوزان  / بدل شد به گل و لاله و ريحان
كليم الله گشته از او سر افراز / مسيحا از او آموخته اعجاز
به احمد چو مدد كار و معين شد / از او راست چنين رايت دين شد
نمي كرد بدين گر علي اقدام/ نبد نام و نشان هيچ زاسلام
پيمبر چو به معراج روان گشت  /  در آيات الهي نگران گشت
هر آن سر كه خفي بود جلي ديد /  به هر سو كه نظر كرد علي ديد
علي نور بصر روح روانست  / علي همدم دل مونس جانست
علي در همه جا با تو قرين است /  تو را در دو جهان يار و معين است
كس ار يار طلب مي كند اين يار/ كه چون او نبود يار وفادار
دو صد شكر كز الطاف خداوند/ بريده است صغير از همه پيوند
بكس غير علي كار ندارد / جز او در دوجهان يار ندارد
ندارد به كسي چشم عنايت  / بجر شير خدا شاه ولايت

صغير اصفهاني

———————–

* صلي الله عليه و آله وصلم

** منظور از مولا ولي امر و سرپرست هستش . كسي به دوستي و محبت تعبير نكنه ها

پ.ن

الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين به ولايت امير المومنين علي ابن ابي طالب عليه السلام

عيد همگي مبارك . اميدوارم حوصله خوندنش رو داشته باشيد.

فقط مي تونم بگم خدارو شكر…

پدر مادر ممنون…

گواراي وجودتان…

الهم العن الجبت و الطاغوت