سلام بر اهالی عزیز روضه …
یه داستان خیلی قشنگ از دوران کودکی امام حسین علیه السلام خوندم با توجه به اینکه در آستانه ی ماه محرمیم براتون می ذارم …اگه دوست داشتید در سایتتون بذارید تا بقیه هم استفاده کنند …برای من هم دعا کنید :
روزی شخص عربی بچه آهویی هدیه از برای پیغمبر خدا علیه السلام آورده وعرض کرد:این را صید کردم و برای فرزندان شما حسن وحسین علیهما السلام هدیه آوردم ، حضرت قبول فرمود وبرای او دعای خیر نمود.پیامبر بچه آهو را به امام مجتبی علیه السلام که در کنار او بود عطا نمود .چند ساعت بعد از آن امام حسین علیه السلام آمد ودید برادرش بچه آهویی دارد وبا او بازی می نماید .عرض کرد: یا جداه به برادرم بچه آهو دادی وبه من ندادی واین سخن را تکرار می نمود.پیغمبر خدا اورا تسلی می داد وبا او ملاطفت می نمود تا اینکه نزدیک بود امام حسین علیه السلام به گریه بیافتد.ناگاه صداهایی از درب مسجد بلند شد. مردم دیدند آهویی با بچه اش داخل مسجد شد ودنبال آنها گرگی می باشد که به سوی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آنها را می راند تا اینکه آهو وبچه اش را به خدمت پیامبر رساند.آهو به سخن آمد وعرض کرد: یا رسول الله …دو بچه داشتم .یکی را این صیاد صید نمود وبه شما هدیه کرد. این یکی در نزد من بود وبه او دلخوش بودم .و الان به او شیر می دادم ناگاه شنیدم گوینده ای می گفت: ” إسرعی إسرعی یا غزالة!بخشفک إلی النبی محمد صلی الله علیه وآله وأوصلیه سریعا ،لأن الحسین واقف بین یدی جده وقد هم ّ أن یبکی والملائکة بأجمعهم قد رفعوارؤوسهم من صوامع العبادة ولو بکی الحسین علیه السلام لبکت الملائکة المقربون لبکائه ” ای آهو …با سرعت برخیز وبچه ی خود را فوری به پیامبر خدا محمد صلی الله علیه وآله برسان. زیرا هم اکنون فرزندش حسین علیه السلام در برابر جدش ایستاده ومی خواهدگریه کند.همه ی فرشتگان سر از عبادتگاهشان برداشته ونظاره گر این منظره اند …اگر حسین علیه السلام گریه کند همه ی فرشتگان مقرب به جهت گریه ی او گریه می کنند. همچنین شنیدم که گوینده ای می گفت : ای آهو بشتاب پیش از آنکه اشک امام حسین علیه السلام بر صورتش جاری شود با سرعت خود را به او برسان .والا این گرگ را بر تو مسلط می کنم که تو را با بچه ات بخورد. بدان من از راه بسیار دور بچه ام را به خدمت شما آوردم ، زمین زیر پای من پیچیده شد تا اینکه به این زودی به محضر شما رسیدم .وحمد می کنم خدا را که بچه ام را قبل از جاری شدن اشک بر صورت مبارکش به محضر شما رسانیدم . پس صدای تکبیر وتهلیل از اصحاب بلند شد وآن حضرت برای آهو دعای خیر نمود وامام حسین علیه السلام بچه آهو را گرفت وبه نزد مادرش حضرت فاطمه علیها سلام برد وهمه مسرور شدند .
منبع:
قطره ای از دریای فضائل هال بیت علیهم السلام( ترجمه ی کتاب نفیس القطره از علامه سید احمد مستنبط) جلد دوم صفحه ی 508
اشک روان بر امیر کاروان صفحه 391
بحار الانوار جلد 43 صفحه ی 312 با کمی تفاوت
التماس دعا
پ.ن
متن يه رايانامه بود از طرف يكي از بازديد كنندگان محترم وبلاگ روضه كه خودشون رو مهتاب.الف معرفي نمودن ؛
با تشكر فراون از زحمت اين دوست عزيز متن نامشون رو قرار داديم كه همه دوستان استفاده كنن.
حقير رو سياه رو هم دعا بفرمائيد.
مطالب مرتبط
10 دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
آگهی

هو الجمیل
سلام بر شما بزرگوار
این حسین کیست که عالم همه دیوانۀ اویند
این چه شمعی ست که جانها همه پروانۀ اویند
خیلی زیبا بود.ممنون از شما. برای ظهور منتقم خون حسین علیه السلام و مادرشون زهرا (سلام الله علیها) دعا کنید.
التماس دعا
یا علی
سلام
زیبابود…
تشکر…
التماس دعا…
چه کرده ای که جهان در تب تو میسوزد ؟!
زالتهاب تو و زینب تو میسوزد ….
فرات ودجله ز سوز لب تو می سوزد….
خدا خیرتون بده ….دلمو برد!
ان شاءالله امام (ع) ما و فرزندانمان را در راه خود بپذیرند.
نویسنده ی عزیز، به نظر من حقیر چند جای این ماجرا اشکال دارد:
اول اینکه پیامبر ص آن آهو را باید به هر دوی آن بزرگواران میبخشید
دوم آهوی مادر اگر می فهمید که آقا اباعبد الله از او فرزند دیگرش را میخواهند ، بدون گرگ هم با اشتیاق می آمد
سوم امکان ندارد حضرت حسین ع بچه آهو را از مادر جدا کند و با شادی به منزل برود…
موفق باشید
بنده در حد دانش اندک خودم به سوالات شما پاسخ می دهم
اولا پیامبر از عالم غیب با خبرند … شاید اگه آهو به امام حسن وامام حسین بخشیده می شد این ماجرا پیش نمی آمد ….اما این ماجرا باید مقابل چشم اصحاب اتفاق می افتاد تا عظمت مقام اباعبدالله براشون روشن تر بشه …..قضیه ی گرگ هم همینطور …. بیان کننده ی این مطلبه که چقدرامام ما به درگاه خداوند آبرو داره وبه بیان ساده چقدر خاطرخواه امام حسینه..به نظر من اصلا ترساندن آهو هدف نیست …فقط روشن کردن ما واصحاب هدفه…… سوما آهو از اینکه فرزندش رو به امام بخشید ناراحت نبود …..وخدا رو حمد می کرد که فرزندش رو به موقع رسونده به امام ….در ضمن درمورد سرنوشت آهوی مادر چیزی گفته نشده …شاید اون هم با بچه هاش رفته باشه ….
در مورد منبع ذکر یک نکته ضروری به نظر میرسه …نکته ای که در مقدمه ی کتاب قطره ای از فضائل اهل بیت ذکر شده …که مولف کتاب القطره شبی در خواب میبینه که از دنیا رفته وسرش روی دامان حضرت زهراست ……تعجب میکنه که چه عملی این پاداش بزرگ روبراش رقم زده که حضرت زهرا بهشون میگن این سزای کسی است که القطره رو نوشته….این مطلب شاهدی بر صحت وعظمت این اثر نفیسه ….امیدوارم توضیحاتم کافی باشه …. البته این موارد نظر بنده ی حقیره ….
سلام
روضه به جز این سیاه پوشی زیبا برنامه ی دیگه ای برای محرم نداره
؟
فکر میکردم هر روز حداقل یه طرح بذارید!
سه روز گذشته …
اما سیاه پوشیتون خدایی قشنگه ..منو یاد این شعر انداخت
چونان کعبه سیه پوش حسینم …غلام حلقه بر گوش حسینم
گراینجا انتسابم با حسین است….قیامت هم حسابم با حسین است
انشاءالله که این شعر شامل حال شما بشه
آقا دستتون درد نکنه ! ماجرای جالب و کرامت عجیبی بود که برای اولین بار خوندمش . ممنون
با سلام
خدمت عزیزم عرض کنم این روضه حالم را منقلب کرد ، جانم فدای حسین بن علی باد
خواهش میکنم در صورت امکان مطالب بیشتری با ذکر منابع بیان بفرمائید ( ایمیل کنید )
خدا قبول کند
خیلی زیبا و عالی. خیلی دنبال همچنین عکس ها و گرافیک ها بودم.دستت درد نکنه. التماس دعا
بسم الله
سلام سلام سلام وسلام خدمت بروبچه های روضه.آقاکجایید شما؟؟؟؟ کاروکاسبیتون رونق گرفت رفتید حاجی حاجی مکه؟!
..
میخواستم درمورداین داستانی که نوشتید یه چیزی وبگم. خدامیدونه که من دربزرگی و عظمت پیامبروحسن وحسینش نزدخدا هیچ شکی ندارم. حسین خوون خداست. امااین مطلبی که شمانوشتید من نمیتوونم باورکنم.من یه جاشنیده بودم ائمه که بدنیااوومدن به محض تولد اشهدروبرزبوونشون جاری میکردن. این درک وفهم اوونارونشوون میده به نظرمن.خب یه همچین فردی که به این وجه به دنیامیاد چطورمیتوونه حس حسادت داشته باشه وبخاطراینکه بچه آهوو نداره شکوه وشکایت نزدپیامبرببره.درثانی این داستان این وبرای من القامیکنه که امام حسن نمیذاشت امام حسین به بچه آهوو دست بزنه ودست نوازش به سرش بکشه.واینم یکی ازاوون دلایلیه که برای من جای سوال پیش میاره.
…
برگــــــــردسفرطول کشید ای نفس سبز!
تاکی دل من چشم بدرداشته بــــاشد
آن بــــــادکه عاقشته به بوی توســـــت
کاش که ازکوی ماگذرداشته بـــــاشد.