به یاد روی مه آلوده اش غزل خوانم

به فکر ماه پس ابرم و هراسانم


چقدر طول کشید انتظار ، می ترسم

به وقت آمدنت زنده ام ؟ نمی دانم


به فکر پرده کشیدن ز رویت ای ماهم

که از زمان ظهورت حدودا آگاهم


نه ، دور نیست زیاد این زمان ظهور

ببین صدای قدمت آید از ته آهم


عطش برای شرب نگاهت ببین به لب هایم

همین بس است بیا و نگو نمی آیم


برای انتظار تو آقا توانمان رفته

برای شیعه بد است آقا ، نگو که تنهایم


پس از هزار و چند قرن هنوز می نالم

که شیفته رخ ماه و خراب آن خالم


ولی همین که خوب فکر می کنم شاید من

به شاخه های درخت شکفتنت کالم


مرا نبین که به گلشن و چمن خارم

امید آمدنت را به روی گل دارم


به خاطر گلها بیا بهار گلزارم

که سیصد و سیزده گل در این چمن دارم

شعر از روح الله

http://www.lahoutian.blogfa.com/