مرکز آفرینش های هنری روضه
اشعار, امام رضا علیه السلام

آبرو آورده

آبرو آورده

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم

آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام

یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم

من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام

من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین

جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام

اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو

شاعر اهل بیت علی انسانی

مطالب مرتبط

دوباره فاطمیه و دوباره نغمه های دل

روضه
16 سال قبل

ویرانه ی وصال

روضه
15 سال قبل

شهر الله

روضه
16 سال قبل