با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه شما پویندگان راه حق.

دیروز که داشتم یه سری از کتابام رو جابجا می کردم چشمم افتاد به کتابچه از استاد صمدی به نام مثنوی نجوا با شهیدان . با خودم گفتم بی ربط نیست چند بیت از شعر های استاد صمدی رو به مناسبت این ایام و هفته دفاع مقدس بنویسم و تو وبلاگ قرار بدم. تا شاید یکمی هرچند ناچیز دینمو نسبت به شهدا ادا کرده باشم .

اما وقتی مقدمه استاد صمدی رو در ابتدای این کتابچه خوندم به مطالب خیلی جالبی برخوردم . مطالب واقعاً سرشار از معرفت . مطالبی که میتونه راهگشایی باشه برای کسانی که میخواهند در راه حق قدم برداند. مطالب زیبا از شهود و شاید هم بشه گفت که یه مقایسه بین جهاد اصغر و جهاد اکبر.

البته این تمامی متن مقدمه استاد نیست و در پایان اون تقریباً اشارات جالبی به ولایت امیر المومنین حضرت وصی امام علی علیه السلام داره که حتماً درجای خودش ادامه متن رو هم قرار میدم.

راستی شاید برای شما هم جالب باشه که بدونین استاد صمدی حدود هشت سال رزمنده بوده و به قول خودشون:

توفیق در نظارت بزم رزم آوران خونین بال را از سال پنجاه و نه تا تیر ماه سال 67 بر عهده داشته است …

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله الرب العالمین

شهیدان بی خبران ین خبرند.شیدان جلیس حقند و انیس ربّ.حیرت در عظموت جلال هوی مطلق و شرب مدام ((شراباً طهورا)) رزق عندیت شهیدان است که خویش را عُقر راه هو نموده اند .شهیدان خود را به او فروختند و اورا خریدند که او شدند.

همه از دست شد و او شده است

أنا و أنت و هو ، هو شده است

آن که سفر از خلق به سوی حق می کند سالک است ، اما آن که از حق به خلق می رسد ، شاهد. لذا فرق سالک با شاهد فرق بین تشنه و آب است ، پس آن محتاج است و این مشتاق.

شهیدان مشهود شهیدانند.

شهید حقیقی یعنی علیّ عالی اعلی، و علی یعنی درد.

شهیدان را شهد شیرین شهادت نوش است و غفلت از توحید صمدی قرآنی نیش.

شهیدان مظاهر اسم شریف «آه» اند.

طوالع شهیدان را جمال یار تشکیل می دهد و غوارب آنان را جلال دلبر، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد .

شهید و شهادت را با اینکه از ماده شهد و حضور است ، با غیب و نهان سَر و سِرّ است ، پس شهیدان غایبانند که در عین حضور غایبند و در عین غیبت شاهد و حاضرند ، پس هر شهیدی غایب است، لذا آن که مولای شهیدان است غایب آل محمد صلی الله علیه و آله است که شاهد غایب و شهود مکتوم است و این حقیقت ، همان سرّ مستسرّ شیعه و آل محمد صلی الله علیه و آله است که شیعه بدان مفتخر و دائماً در ظهور فرج او منتظَر.

شهید علی الاطلاق قائم غایب آل محمد صلی الله علیه و آله است که سرّ تام است و غیبت او اسم اعظم غیبت است و هرکس شبیه او گردد حظّی از غیبت می برد و غایب می شود.

پس ای عزیز بکوش که به این اسم اعظم تقرب یابی که تشبّه به او تشبّه به الهِ اوست و همین معنی سرّ وصول به فلسفه است ، پس فلسفه شهادت تشبه به « هو الاول و الآخر و ظاهر و الباطن » است .

شهید یا بدون بدن عنصری است و یا با بدن عنصری است ، آن در جهاد اصغراست و این در جهاد اکبر ، آن را موت طبیعی است و این را موت ارادی، آن را یکبار شهادت نصیب شد و این را هر روز ، آن یکی با شهادت آرمیده است و این یکی با شهادت هر روز آشفته تر ، آن یکی را لذت وصول است و این یکی را درد حضور، آن یکی می خندد و این یکی می گرید ، آن یکی رفت که بر نگردد و این یکی آمد که برگردد و بر گرداند، آن یکی لذّت دل می برد و این یکی خون دل می خورد، آن یکی آبرو کسب می کند و این یکی آبرو می دهد ، آن یکی را همه دوست دارند و این یکی را همه دشمن ، آن را موت اخضر است و این را موت اسود ، آن یکی در لقای یار درد قهقه مستانه به رزق عندیت مرزوق است و این یکی در مقابل قهقه مستانه دشمنان در خون دل دست و پا می زند ،آن مقتول فی سبیل الله است و این شهید فی الله ، آن مقتول دشمن است و این مقتول عشق یار ، آن دشمن را می کشد و این خود را ، آن خود را می سازد ، این خود را می سوزاند، آن خون دل می دهد و این خون دل می خورد ، آن به سوی ولایت می رود و این خود ولایت می شود ، آن درمان می خواهد و این درد ، آن راه را رفته است و این خود راه می شود که دیگران در او می روند، آن را می برند و این می برد ؛ خلاصه آن مقتول است و این مشهود و خنک آن که مقتول مشهود و غایب حاضر است ….

84/1/31 داود صمدی آملی